معرفی وبلاگ
-وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. -هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن. دکتر شریعتی
صفحه ها
دسته
Mahdi_witsful

آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 146775
تعداد نوشته ها : 209
تعداد نظرات : 255
Rss
طراح قالب
GraphistThem226

بی ستاره بود

  

خواب من

  

با پیراهنی از زخم ها

  

از پنجره ها می گریختم

  

چون رازی.

  

ایستگاه حادثه ام!

  

گذرم بر غم بود.

  

در غبار آئینه ام

  

و دستی که به مهربانی

  

لبخند می زد

  

و سلامی بی پاسخ

  

و پناهگاهی سرد و مشکوک

  

کلمات به تسلیت من آمدند

  

زندگی بی تکرار جاریست

  

و اسم شب را ستاره نمی داند!

  

فرشته کاظمی(از کتاب حقیقت زندگی من)

 
دسته ها : شعر - عشق
سه شنبه 1388/10/29 16:54
X